ترسیم حالات حضرت زینب در شام غریبان
مانند یک فـرشتـۀ از پـا نـشــسته بــود غمگین تر از همیشه در آنجا نشسته بود هشــتاد و چـار حـوریه دور نگاش بود دور از نـگـاه مـردم دنـیـا نـشـسـته بود بر روی دامنش که نـسیم مـدیـنه داشت تنـهـا نـماد کـوچک زهـرا نشــسته بود می خواست خـطبه ای به زبانش بیاورد بی خـود نبـود این هـمـه بالا نشـسته بود با یـاد خـانـۀ پـدری مـحـو و بـی قـرار اطـراف کـوفه را به تـماشـا نشسته بود یک مـاه می گذشـت برای ظهــورشـان مـسلـم، کــنـار جـاده آن ها نشـستـه بود درچشم های روبه خدایش در آن غروب تصـویر یک هلال چه زیـبا نشسته بود از نـیـزه مقـابـل خـود چـشم بـرنداشـت زیرا هـلال یـک شـبه آنجا نشــسته بود |